
مدیریت سیاسی سلمان فارسی
چکیده:
تذکار نام بلند آوازه سلمان فارسی - صحابه و یار وفادار پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) و پس از رحلت ایشان، پاسبان خط رسالت و یاور امامت – در گنجینه تاریخ صدر اسلام، مششع و درخشان آمده است. به نظر می رسد، این برجستگی شهره، پیش و بیش از همه، حکایت از سرآمدی سبقه و گستره فکری، زلال سخنان حکیمانه و نیز سلوک رفتاری طراز سیره نبوی این صحابی برگزیده، در حالات مختلف و بویژه مدیریت سیاسی در قامت زمامدار، حاکم وحکمروا دارد. درراستای تبیین وتدوین شاخص ها و ساخت چارچوب الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت که هم اکنون در دستور کار مسئولین و سیاستگزاران کشور قرار دارد، آگاهی از الگو های موفق مدیریت سیاسی حاکمان صدر اسلام و بویژه صحابه رسول گرامی اسلام، به عنوان مرجعی متقن و حائز توجه ضرورت دوچندان یافته است. از این رو واکاوی، تبیین و تدوین مهمترین اصول و ارکان و نیز شاخصه ها و معرف های الگوی مدیریت سیاسی این صحابی برگزیده (شامل: چارچوب تفکر و اندیشه سیاست گزاری و برنامهریزی، کم و کیف شیوه ها و چارچوب نظام تصمیم سازی و تصمیمگیری، نظام سازماندهی و هماهنگی امور، هدایت، کنترل و نظارت بر حسن اجرای امور) موضوعیت می یابد. بر این اساس تحقیق حاضر با رویکردی تبیینی – تحلیلی و با کنکاش در متون و ادبیات موجود و نیز بهره گیری از نقطه نظرات صاحبنظران و عالمان ذیربط در صدد بازشناخت و صورتبندی نظام فکری – گفتمانی و سلوک رفتار مدیریت سیاسی سلمان فارسی به عنوان یکی از نام آوران فارس تبار در صدر اسلام - که در مقطعی در مصدر حکمروایی مدائن الگوی موفقی از زمامداری معطوف به عقلانیت و با محوریت اخلاق، معنویت و مردمسالاری از خود بروز داد - و با هدف آشنایی و تقویت بنیان های نظری اندیشه نظام جمهوری اسلامی و نیز کاربست نتایج آن توسط کارگزاران نظام صورت می پذیرد. انتظار می رود چارچوب ارائه شده در این تحقیق بتواند طراز قابل اتکایی برای تطبیق و تنظیم سیر و سلوک رفتاری کارگذاران و مدیران سیاسی نظام جمهوری اسلامی با الگوی مورد انتظار که همانا سیره نبوی و سیره سلمان فارسی، صحابه خوشنام پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) ارائه دهد
مقدمه
شیوه رهبری و مدیریت تابعی از ارزشهای حاکم بر بافت سازنده یک جامعه است. از این رو، بدیهی است چگونگی ماهیت عناصر تشکیل دهنده یک جامعه، خود نوع خاصی از نظام ارزشی و شیوه خاص مدیریت را اقتضا میکند. در جوامع غربی، به علت بافت مادی صرف، غالباً ارزش گذاریها بر پدیدههای حیات انسانی، مبتنی بر یک سلسله مفاهیم ومعانی اومانیستی است و انسان شناسان اومانیست در نظریههای خود، به دلیل بی بهرگی از مکتب وحی تصویر گر انسانی هستند که هالهای از توهمات بشری، پیرامون او را گرفته است؛ گاه او را موجودی بدذات و گاه او را موجودی خوش ذات معرفی مینماید و چون در این تئوریها، انسان همچنان موجودی است مجهول، بالطبع جوامع مغرب زمین گرفتار نسبیت در مفاهیم ارزشی گشته اند.
در مکتب اسلام بر خلاف دیگر مکاتب، ارزشها نسبی نیست و زمان و مکان در تبدیل مفاهیم ارزشی دخیل نیستند، این امر از اینجا ناشی میشود که واضع ارزشها در مکتب اسلام، تعقل ناقص بشری نیست، بلکه واضع خداوندی است حکیم و علیم، پروردگاری که علم او سرمدی است؛ بنابراین نظام ارزشی اسلام که تعیین کننده مقبولیت یا عدم مقبولیت یک فعل از دیدگاه خداوند است، در نزد مسلمانان و شیعیان، برمبنای منابع مشخص تدوین گشته است. در این نظام ارزشی، فرد و جامعه ذی حق هستند و نمیتوان هیچ یک را فدای دیگری کرد. بر این اساس، کنش صحیح، شایستگی و جامع الشرایط بودن مدیران و کارگزاران در سعادت جامعه نقشی اساسی دارد. در سازمانها نیز موفقیت سازمان در رسیدن به اهداف و مأموریت های سازمانی منوط به مدیرانی کاردان و لایق است. فراخور همین مسئله، مدیریت نظام سیاسی و حاکمیت جامعه، در پیشرفت، توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و هم چنین در انحطاط و عقب ماندگی جامعه نقش اساسی دارد. مردم نیز در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی خودشان تحت تأثیر حاکمان و مدیران نظام سیاسی میباشند. در تبیین جایگاه و کارکرد مدیر سیاسی جامعه شاید به توان چنین اذعان داشت، جایگاه مدیر و رهبر سیاسی در نظام سیاسی مانند ریسمان محکمی است که مهره را متحد ساخته و به هم پیوند میدهد، اگر این رشته از هم گسست، مهرهها پراکنده میشوند و دیگر جمع آوری نخواهند شد.
در مدیریت اسلامی، بهترین مرجع برای یافتن معیارهای مناسب سنجش افراد، قطعاً سخن و کنش معصومین(ع) و رهروان ایشان است. در این میان سخنان و رفتار سلمان فارسی، منبع ارزشمندی برای این منظور است زیرا سخن وی به دلیل نزدیکی به پیامبر(ص) بر حق تر است. همچنین وی خود تجارب گرانقدری در زمینه حکمروایی بر برخی سرزمین های اسلامی آن زمان را داشته است. علاوه بر این، برگهای زرّین تاریخ همواره نام شخصیتهایی را که با عقاید و افکار دینی خود چهره ماندگار آن شدهاند، توصیف نموده است و به خوبی آشکار است که اصحاب و یاران پیامبر آخرالزمان جاودانگان تاریخند که سلمان پاک همچون ستارهای درخشان چشم انداز نوشتار ماست. بر این اساس تحقیق حاضر با رویکردی تبیینی – تحلیلی و با کنکاش در متون و ادبیات موجود و نیز بهره گیری از نقطه نظرات صاحبنظران و عالمان ذیربط در صدد بازشناخت و صورتبندی نظام فکری – گفتمانی و سلوک رفتار مدیریت سیاسی سلمان فارسی به عنوان یکی از نام آوران فارس تبار در صدر اسلام - که در مقطعی در مصدر حکمروایی مدائن الگوی موفقی از زمامداری معطوف به عقلانیت و با محوریت اخلاق، معنویت و مردمسالاری از خود بروز داد - و با هدف آشنایی و تقویت بنیان های نظری اندیشه نظام جمهوری اسلامی و نیز کاربست نتایج آن توسط کارگزاران نظام صورت می پذیرد. در همین راستا، در این مقاله سعی بر آن است تا با استفاده از سیره عملی سلمان فارسی در زندگی سیاسی خویش و با توجه به فرمانها و دستور العملهای حکومتی که به زیر دستان خویش صادر نموده، به بررسی رهبری و مدیریت سیاسی وی بپردازیم.
مفهوم شناسی مدیریت سیاسی
مدیریت صحیح یک مدیر سیاسی، اغلب در قالب توانایی برای نفوذ مؤثر بر دیگران تعریف میشود. بر این پایه، یک ویژگی مشترک رهبران موفق چیرگی سیاسی شان است. آنها قادرند تا دیگران را درک کنند و دانشی را به کار گیرند تا در تفکرات و اقدامات دیگران نفوذ کنند. سؤال اساسی که در اینجا مطرح می-شود این است که «آیا هر فردی میتواند مهارت های سیاسی خود را بهبود بخشد؟». به نظر میرسد مهارت و مدیریت سیاسی هم ذاتی و هم اکتسابی است. در این میان، مهارت سیاسی برای افراد با شخصیتهای برون گرا، سادهتر است. با اینوجود، هر شخصی میتواند مهارتهای سیاسی را از راه تجربههایش بیاموزد. همچنین این مهارتها قابل آموختن به افراد می باشند.
کلیدواژه مدیریت سیاسی در یک تعریف کلی عبارت است از به کارگیری موثر و کار آمد منابع مادی و انسانی در بسیج همگانی، هدایت و کنترل، برنامه-ریزی و سازماندهی که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول، صورت میگیرد(رضائیان، 1374: 85). مطابق تعریف مذکور، گزارههای ذیل اساس مفاهیم کلی مدیریت به شمار میرود:
الف- مدیریت یک فرایند است .
ب-معنای اصلی مدیریت، هدایت تشکیلات انسانی است .
ج- تصمیم گیری صحیح و نتایج مطلوب حاصل از آن کارویژه های تفکر مدیریتی است.
د- فعالیتهای هدفدار نقطه ثقل تمرکز مدیر است.
بر این اساس شاید بتوان گفت، مهمترین اصول و ارکان، شاخص ها و معرف های مدیریت صحیح یک مدیر سیاسی در قالب مفاهیمی همچون چارچوب تفکر و اندیشه سیاست گزاری و برنامهریزی، کم و کیف شیوه ها و چارچوب نظام تصمیم سازی و تصمیمگیری، نظام سازماندهی و هماهنگی امور، هدایت، کنترل و نظارت بر حسن اجرای امور تبیین و قابل احصاء می باشد.
در این ارتباط، مطالعات و تجارب نشان میدهد عملکرد مدیرانی که در عین تعهد، با تجربه و متخصص هستند بسیار مطلوب بوده است. چرا که این تیپ شخصیت ها، با استفاده از اصول صحیح مدیریتی، محیطی کارآمدتر ایجاد میکند. با این وجود، باید دانست گرچه تخصص و تجربه حرفهای از شرایط لازم برای مدیریت است اما شرط کافی نیست و تنها داشتن تخصص چاره ساز نمیباشد، بلکه باید دانش مدیریتی خود را با تجربیات علمی -ابتکاری و تعهد توأم سازد تا بازدهی مدیریتی او بیشتر شود. در ادامه رویکرد مدیریتی سلمان فارسی را در چهارچوب مفهومی و عملیاتی مدیریت سیاسی مورد بررسی قرار می دهیم تا اصول مدیریتی و سبقه و گستره فکری و سلوک رفتاری وی در باب مدیریت سیاسی را بهتر درک کنیم.
شاخصه ها و معرف های سبقه و گستره فکری و سلوک رفتاری سلمان فارسی در باب مدیریت سیاسی
1- سلمان فارسی و مدیریت صلح
به طور کلی، در لغت صُلح هممعنای مفهوم مصالحه و در مقابل حرب یا جنگ آمده است. امروزه مفهوم صلح در معنای اصطلاحی آن گسترش یافته و معنای شرایطی آرام، بیدغدغه و خالی از تشویش، کشمکش و ستیز به خود گرفته و در عین حال، یک آرمان جهانی تلقی میشود. با این وجود، صلح یک مفهوم مطلق نیست و میتواند بسته به دیدگاه دینی و فرهنگی تعریف متفاوتی داشته باشد، به همین ترتیب از جنبههای مختلفی میتوان صلح را مطالعه کرد(حسینی، 1356: 25).
در انگاره های دینی مسلمانان و در متون مقدس اسلام، صلح، عملی سیاسی است که با ترفند سیاسی متفاوت است. زیرا اهداف و ارزشهایی که در صلح دنبال میگردد و همین طور راهکارهای که در صلح ارائه میگردد، متفاوت با آن چیزی است که در یک ترفند سیاسی بکار برده می شود. به عنوان مثال، هدف نهایی در صلح فراهم آوردن بستری است که در آن همه عناصر سیاسی، بخصوص مردم از زندگی و شرایط مسالمت آمیز، قابل اعتماد و دوامداری برخوردار گردند، حال آنکه در ترفند سیاسی هر یک از طرفین سعی دارند با سیاست ماکیاولیستی و زیرکی خاص، رقیب را از میدان بیرون ساخته و خود بصورت یک جانبه بر اوضاع مسلط گردند. به نظر بسیاری از اندیشمندان، اصل در روابط مسلمانان با دیگران بر صلح مبتنی است و جنگ یک وضعیت عارضی است که برای دفع تجاوز و پشتیبانی از دعوت اسلامی ضرورت می یابد و در آن سیطره و غلبه بر دیگران جایی ندارد(برزنونی، 1384: 87).
به عنوان مثال، ابن الصلاح (صلاح الدین) معتقد است اصل بر آن است که کافران نیز باقی بمانند، خداوند نابودی انسان ها را نمی خواهد و آنان را برای کشته شدن خلق نکرده است. کشتن آنان جز در یک وضعیت عارضی که مضر و خطرناک باشند روا نیست. چنین برخوردی کیفر کافر بودن آنان نیست، زیرا دنیا محل چنین مجازات هایی نمی باشد. همچنین به باور ابن تیمیه، «جنگ با آنانی رواست که با ما بر سر عمل کردن به دین می جنگند» (القاسمی، 1982: 176). بر این پایه، اسلام با آنان که خواهان صلح هستند، صلح می کند. اسلام سر جنگ ندارد مگر با کسی که با مسلمانان وارد جنگ شود یا مانع دعوت مسلمانان گردد. در واقع جهاد با حجت و بیان بر جهاد با توسل به زور مقدم است (همان: 183184).
در همین خصوص، مصطفی السباعی نیز معتقد است، اصل در روابط ما با همه ملت ها بر صلح، ترک مخاصمه و احترام به عقاید، آزادی ها، اموال و ارزش های دیگر ملل قرار دارد. همچنین محمد عبده بیان میدارد که خداوند جنگ را برای خون ریزی و گرفتن جان دیگران یا توسعه درآمدها بر ما واجب نکرد، بلکه جنگ را برای دفاع از حق و پیروان آن و حمایت از دعوت واجب گردانیده است (همان: 187 و 309).
از آنچه گذشت به خوبی روشن میشود که اولاً در چشم انداز اسلام و اندیشمندان اسلامی، صلح یک «قاعده» و جنگ «استثنا» است؛ ثانیاً لشکرکشی و نبرد در راه تحمیل عقیده و اجبار در پذیرش دین در منطق قرآن مردود و بی اساس است.
آنچه بیان شد، خود معیار و شاخصی مهم در ارزیابی گستره فکری و سلوک رفتاری سلمان فارسی در مواجهه با یکی از سخت ترین تصمیم گیری های یک مدیر سیاسی، یعنی مدیریت صلح، می باشد. لذا اینکه سلمان فارسی در هنگامه جنگ اعراب و ایران چه نوع رویکرد مدیریتی را اتخاذ نموده است، موضوع ادامه این محث را شامل می شود.
واکاوی تاریخ اسلام نشان میدهد که پیشرو و قافلهسار سپاه عرب در حمله به ایران، سلمان فارسی بود. وی که به زبان پهلوی مسلط بود، در همان اوان و اوایل جنگ هموطنان خود را به برادری و برابری در سایهی اسلام و رهایی از ظلم و ستم نظام حاکم فرامیخواند. البته بیانات وی در این زمینه مخاطبان و موافقان زیادی داشت زیرا سابقه سلمان فارسی در پیشرفت اسلام در برابر مشرکان، مؤثر بوده است. پیامبر نیز در غزوهی خندق، خندق را به پیشنهاد سلمان حفر کرد. او در غزوهی طائف نیز منجنیق ساخت و درایت خود را اینگونه به اعراب نشان داده بود. از این رو، به استناد سابقه و اعتماد خلیفه وقت، سلمان، پیشرو سپاه اعزامی عمر به جنگ ایرانیان در سال 736 م شد. به گواه تاریخ، اعراب در منطقهی قادسیه (13 کیلومتری کوفه) با سپاه ایران مواجه شدند. پس از این رویارویی، ابتدا آنها از ترس انبوه لشکر ایرانیان به خلیفه به مدینه نامه نوشتند و از او استمداد کردند. خلیفه نیز پس از مشورت با «اهل حل و عقد» از جمله امام علی(ع)، سعد بن ابی وقاص را در رأس نیروهای تازه نفسی به قادسیه فرستاد. سعد بن ابی وقاص نیز، مغیره بن شعبه را برای مذاکره با رستم فرخزاد(فرمانده سپاه ایران)فرستاد. اما مذاکرات بین آن دو به نتیجه نرسید و در نتیجه جنگ آغاز شد. در چهارمین روز جنگ، رستم فرخزاد کشته شد و شاهزادگان و درباریان ایران، عقب نشتی کردند. سعد وقاص، پایتخت ساسانیان «مدائن» را محاصره کرد. با این وجود، سپاهیان ایران اطراف دیوان مدائن پایداری کردند و به هیچ وجه حاضر به تسلیم نبودند. در این زمان سختی کار بالا گرفت و طبیعتا در زمانی که رویکرد سخت افزارانه جواب نمیداد می بایست با درایتی خاص شیوه نرم افزارانه قدرت پیاده میشد. از این رو، اینبار، سعد وقاص، سلمان فارسی را برای مذاکره با سپاهیان فرستاد. سلمان با کنترل فضای حاکم بر عرصه نبرد با اتخاذ رویکرد صلح محورانه، ابتدا به هموطنان خود اطمینان داد که جانشان در امان است و با پرداخت مختصر جزیه املاکشان در اختیار خودشان خواهد ماند و در گام بعد ضمن زمینه سازی جهت اسلام آوری ایرانیان، هممیهنان نظامی خود را به تسلیم واداشت(مهاجرانی، 1382: 143).
بنابر آنچه گفته شد، اولا نباید ادعا شود که پذیرش اسلام توسط ایرانیان نتیجهی تفوّق نظامی اعراب بر لشکریان مجهز ایران بود، بلکه به نظر میرسد این مهم، بیشتر محصول تبلیغات دینی ایرانیان متفکری هم چون سلمان فارسی بود که آموزههای اسلام را برای هموطنان خود رهاییبخش یافته بودند و در چهارچوب تشکیلاتی هدایت انسانی، آنان را به تسلیم واداشتند. دوما، سلمان فارسی با تمرکز بر هدف خاص یعنی رضایت خدا و جاری نمودن ادبیات الهی، مطابق با دستورات قرآن عمل نمود. مصدق این مدعا نیز چشم انداز کلی و راهبرد اساسی قرآن در ارتباط با صلح و مبانی دینی است که در آیات زیر نمودی آشکار دارند:
1.در برخی آیات قرآن مجید، خداوند به صراحت جنگ افروزی را مذمت و منشأ آن را فساد و تباهی می داند: «وَ اِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی ٱلاَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَ یُهْلِک ٱلْحَرْثَ وَ ٱلْنَّسْلَ وَ ٱللَّهُ لَایُحِبُّ ٱلْفَسَادْ؛( بقره/ 205 و 208). و چون حاکمیت یابد [با جنگ و خونریزی]، در راه فساد در زمین می کوشد و زراعت ها و چهارپایان را نابود می سازد.»
2. برخی از آیات قرآن، سنت خدای تبارک و تعالی را فرونشاننده آتش جنگ میخواند: «کُلَّمَا اَوْقَدُواْ نَاراً لِّلْحَرْبِ اَطْفَأهَااللهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی ٱلْاَرْضِ فَسَاداً وَ ٱللهُ لَایُحِبُّ ٱلْمُفْسِدِینْ؛(مائده/ 64). هرگاه آتش جنگ برافروزند خداوند آن را فرو می نشاند. آنان در زمین فساد می گسترند، اما خدا فسادگران را دوست نمیدارد.»
3. قرآن مؤمنین را به صلح و زندگی مسالمت آمیز دعوت میکند: «یَا اَیُّهَا ٱلَّذِینَ اَمَنوُاْ ٱدْخُلُواْ فِی ٱلْسِّلْمِ کافَّهً وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ ٱلْشَّیْطَانِ اِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبِینْ؛( بقره/208). ای ایمان آوردگان! همگی در صلح و آشتی درآیید؛ و از گامهای شیطانی پیروی نکنید؛ که او دشمن آشکار شما است.»
4. قرآن اهل کتاب را به اصول مشترک که بزرگ ترین بنیاد و زیرساخت همزیستی مسالمت آمیز است فرامیخواند: «قُلْ یَا اَهْلَ ٱلْکتَابِ تَعَالَواْ اِلَی کلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ اَلَّا نَعْبُدَ اِلَّا ٱللَّهَ وَلاَ نُشْرِک بِهِ شَیْئاً وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً اَرْبَاباً مَنْ دُونِ ٱللَّه...؛( ٱل عمران/ 63). بگو ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که بین ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یکتا را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و کسی از ما، دیگری را ـ جز خدای یگانه ـ به پروردگاری نپذیرد.»
5. قرآن هر گونه تعدی، تجاوز و ستمگری را محکوم و از آن نهی مینماید: «وَلَا تَعْتَدُوا اِنَّ ٱللَّهَ لَایُحِبُّ ٱلْمُعْتَدِینْ؛( بقره/ 190و مائده/ 87 و مشابه آن اعراف/ 55). تعدی و تجاوز نکنید، زیرا خداوند ستم پیشگان و تجاوزگران را دوست ندارد.»
6. قرآن هر گونه نابرابری نژادی، قومی و ذاتی انسان ها را، که زمینه زیاده خواهی و تجاوزگری است، نفی نموده و تنها ملاک برتری را درستکاری و پاسداشت فضیلتهای اخلاقی و انسانی میداند: «یَا اَیُّهَا ٱلْنَاسُ اِنَا خَلَقْنَاکم مِن ذَّکرٍ وَ اُنْثَی وَ جَعَلْنَاکمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُواْ اِّنَّ اَکرَمَکمْ عِنْدَاللَّهَ اَتْقَیکمْ اِنَّ ٱللهَ عَلِیمٌ خَبِیرْ؛( حجرات/ 13). ای آدمیان! ما شما را از یک مرد و زن آفریده و تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (این امور ملاک امتیاز نیست)، همانا گرامی ترین شما نزد پروردگار پارساترین شماست، به درستی که خداوند دانا و آگاه است.»
7. قرآن تأکید میکند که هرگاه گروهی از کفار واقعاً بیطرفی برگزیده و در پی مسالمت باشند، مسلمانان بر آنان سلطهای نداشته و حق جنگیدن با آنها را ندارند: «فَاِنِ ٱعْتَزَلُوکمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکمْ وَ ٱلْقَوْا ٱِلَیْکمُ ٱلسَّلَمَ فَمَا جَعَلَ ٱللََّهُ لَکمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاْ؛( نساء/ 90) پس اگر از شما کناره گیری کردند و با شما پیکار ننمودند، بلکه پیشنهاد صلح کردند، خداوند به شما اجازه نمی دهد که متعرض آنان شوید.» همچنین قرآن در جای دیگر، ضمن تأکید بر آمادگی دفاعی، به پیامبر(ص) دستور می دهد که اگر دشمنان به صلح گرایند از صلح و آشتی استقبال کند: «وَ اِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لهَاَ وَ تَوَکلْ عَلَی ٱللهِ اِنَّهُ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلْعَلِیمْ؛( انفال/ 60 نیز بنگرید بقره / 192و193). و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی؛ و بر خداوند توکل کن، که او شنوا و داناست.»
8. رویکرد اساسی قرآن نیک رفتاری با هم نوعان است هر چند از کفار باشند، مشروط بر آن که آنان نیز به اصول همزیستی مسالمت آمیز پای بند و متعهد باشند: «لَا یَنْهَاکمُ ٱللهُ عَنِ ٱلَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکمْ فِی ٱلدِّین وَ لَمْ یُخْرِجُوکمْ مِنْ دِیَارِکم اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُواْ اِلَیْهِمْ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ ٱلْمُقْسِطِینْ؛( ممتحنه/ 8). خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند؛ چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.»
9. قرآن هرگونه فشار و اجبار در پذیرش دین و دعوت اسلامی را مردود انگاشته و به صراحت اعلام می کند: «لاَ اِکرَاهَ فِی ٱلْدّینْ قَدْ تَبَّینَ ٱلْرُّشْدُ مِنَ ٱلْغَیْ؛( بقره/ 256). هیچ اجباری در دین نیست؛ زیرا هدایت و رشد، از گمراهی روشن شده است.»
بدین ترتیب مشخص می شود که سبک و سیاق رفتاری - عملکردی سلمان فارسی در باب یکی از فصل های مهم مدیریت سیاسی در انطباق کامل با مبانی ارزشی و آموزه های شرع مقدس اسلام و سیره نبوی در باب اندیشه سیاسی قرار داشته است.
2- زمامداری معطوف به عقلانیت با محوریت اخلاق، معنویت و پایبندی به اصول مردم سالاری
یکی از مهمترین فصل های زندگی پربار حضرت سلمان فارسی که در آن به گواه عموم تاریخ نگاران منصف ، جلوه های بسیار زیبا و درس آموزی از سلوک رفتاری طراز سیره نبوی را از خود ظهور و بروز داد، پذیرش زمامداری مدائن توسط ایشان بوده است. پذیرش حکمروایی مدائن فرصتی را برای سلمان ایجاد کرد تا نکته به نکته تمام آموخته های دینی خود را در مصاف های مختلف کاری و در حوزه های مختلف تصمیم سازی، تصمیم گیری، برنامه ریزی، سازماندهی و هماهنگی امور مختلف حکومتی، کنترل و نظارت بر حسن انجام امور جاری جامعه به منصه ظهور برساند.
شیوه ها و الگو های زمامداری موفق حضرت سلمان در این برهه حساس از زندگی سیاسی ایشان را می توان، الگوی زمامداری معطوف به عقلانیت با محوریت اخلاق، معنویت و پایبندی به اصول و قواعد مردم سالاری دانست. در یک جمع بندی کلی و با کنکاش در متون و استاد تاریخی، روایات متقن می توان برخی از مهمترین شاخصه ها و معرف های گستره فکری و سبک و سیاق مدیریت سیاسی سلمان فارسی در مدت زمان حکمروایی بر مدائن را دسته بندی و معرفی نمود که برخی از مهمترین آنها در ادامه لیست شده اند:
- دوست داشتن عموم مردم و حساسیت و دغدغه نسبت به مسائل و مشکلات مردم.
- داشتن سعه صدر، خون گرم بودن، نداشتن تکبر و غرور بیخود
- حفظ و رعایت امانت و اسرار و حقوق مردم و منافع آنها و ارزشها و سنن آنها
- نداشتن روحیه جاهطلبی و سیاست بازی
- داشتن نگرش مبتنی بر مشارکت به عنوان سبک رهبری مردمی
- تحکیم اصول مدیریتی بر پایه دستورات الهی عدم طرد و عدول ازفرامین الهی و نیز تقدم فرامین و دستورات الهی بر امور دیگر
ابن شهر آشوب در الدرجات الرفیعه بیان میدارد هنگامی که عمر سلمان را به عنوان حاکم مدائن منصوب نمود، پیش از آنکه در مورد این امر با علی(ع) مشورت نماید و از ایشان اجازه بگیرد اعلام موافقت ننمود. یعنی سلمان فارسی در راستای دستورات امام(ع) پذیرفت که به عنوان حاکم مدائن منصوب شود. این مسئله سنگ بنا و سازماندهی یک کنش سیاسی همسو و همگام با فرامین امام معصوم را میرساند. مطابق چنین کنشی، به روشنی پیداست که منش وی نیز رنگ و بوی منش امام علی(ع) بخصوص در عرصه نستوهی خواهد بود. مصداق چنین مسئله ای، هنگامی است که عمر خلیفه دوم «حذیفه بن الیمانی» استاندار مدائن را از کار برکنار و سلمان فارسی را بجای وی گمارد و به او دستور داد که اعمال و کردار سلف خویش را بازرسی کرده گزارش دهد. در آن شرایط سلمان فارسی که در مکتب محمدی(ص) تربیت یافته و مصاحب حضرت امیر المؤمنین علی بن ابیطالب(ع) بوده چنین حکمی را نپذیرفت. در مقابل چنین رویکردی، عمر از بیاعتنائی سلمان برآشفته نامه تهدیدآمیزی برای او نوشت. در جواب نامه سرزنش آمیز و مغرورانه عمر، سلمان فارسی مینویسد:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم.از سلمان فارسی غلام رسول خدا(ص)به عمر بن الخطاب: اما بعد، ای عمر نامهات بمن رسید، از طرفی مرا سرزنش و نکوهش میکنی و(از طرفی) بر من منت میگذاری که مرا بر اهل مدائن فرمانروا و آمر ساختهای.دستور دادهای در اطراف کارهای حذیفه و زمان فرمانروائی و طرز زندگی او در مدائن بازرسی کنم و کارهای نیک و بد وی را گزارش دهم(این امر و دستور تو بود)، اما خداوند مرا از ارتکاب چنین عملی در کتاب محکم خود منع فرموده آنجا که میفرماید: «ای کسانیکه ایمان آوردهاید بپرهیزید از بدگمانی، چهبسا این بدگمانیها(که با حقیقت وفق نمیدهد) گناه است و جستجو از کارهای دیگران نکنید، و از یکدیگر غیبت ننمائید، آیا کسی از شما دوست دارد گوشت مردار برادر خود را تناول کند، البته اکراه دارید و(متنفر از این کار هستید)، دوری جوئید از کارهای زشت( سوره حجرات آیه 12)».و (من کسی نیستم که فرمان الهی را بدستور تو نقض کنم و فرمان تو را بر امر الهی مقدم بدارم)»(طبرسی، 1386: 132-130).
از متن نامه بالا بی اغراق چنین استنباط میشود که سلمان اصول مدیریتی خود را بر پایه دستورات الهی گذارده و به هیچ قیمتی حاضر به طرد فرامین الهی نیست. او که در قامت یک مدیر سیاسی، درس دین شناسی را به خوبی آموخته است و در راستای عملیاتی نمودن کنش های سیاسی خود هماهنگ با این دستورات عمل نموده و تصمیم گیری میکند. این الگو و سلوک رفتاری معطوف به اخلاق که در اثنای زمامداری مدائن از سلمان فارسی بروز داده شده است، خود بیانگر دو اصل و رکن مهم مدیریتی مطلوب و عقلایی است که در ادامه به تبیین و تشریح مختصر آنها می پردازیم.
الف)- اصل کنترل و نظارت (خود کنترلی و تقوی) در گفتمان مدیریتی سلمان فارسی
آنچه مسلم است این است که عقل سنجشگر انسان به وضوح، هرج و مرج، فساد اجتماعی، ناامنی، شیوع فحشا و ظلم و منکرات را تقتیح کرده و مبارزه با اختلال نظم و ایجاد هرج و مرج و فساه و منکرات را لازم می داند. از این رو، بدیهی است که دفع و رفع این مقولات متوقف بر ایجاد نظام و وجود نظم است. در همین راستا، یکی از لوازم اساسی برای حفظ نظم و آرامش کشور، تحقیق -و نه تجسس منفی- در مورد افراد و گروهایی است که احتمال میرود اقدامات آنان باعث اخلال در جامعه شود که در این موارد اسلام اجازه تحقیق را داده است. اما آنچه در این بین اهمیت مییابد این است که تجسس و تفتیش در امور مسلمانان به بهانه کنترل و نظارت اسلامی حرام و نادرست است. زیرا اولاً حرمت تجسس بصورت اجتماع میباشد یعنی همه مسمانان آن را حرام می دانند. در ثانی همانطور که سلمان فارسی در نامه خود به خلیفه وقت اشاره کرده بود، خداوند در قرآن کریم ( سوره حجرات آیه 12) میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ... ای کسانی که ایمان آوردهاید، از بسیاری از گمانها بپرهیزید که پارهای از گمانها گناه است، و جاسوسی مکنید، و بعضی از شما غیبت بعضی نکند آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ از آن کراهت دارید. [پس] از خدا بترسید، که خدا توبهپذیر مهربان است» در این آیه کریمه چند حکم مهم اجتماعی بیان شده که مهمترین آن تجسس از احوال درونی و اسرار مردم است. غرض از آیه فوق این است که ظاهر حال مسلم، را ملاک قرار دهید و اگر ظاهر خوب بوده کفایت کرده و به دنبال عیوب پنهان مردم نروید، بدین معنی که از عیوب و اسرار برادر مسلمان خود جستجو و تفتیش نکنید. بنابراین اسلام و قرآن تجسس و تفتیش در اسرار مسلمانان را نهی میکند و مفسران و محدثان هم همین معنی را برداشت نموده اند.
علاوه بر مطالب فوق، اصولا کنترل و نظارت با تجسس در امور برادران دینی دو مبحث جدا و منفک از هم دیگر هستند. توضیح آنکه کنترل و نظارت همواره جزء اصول و وظایف اساسی مدیریت بوده است که ارتباط تنگاتنگ با سایر اصول و وظایف مدیریت دارد. بهطوری که ناکامی در آن برابر با ناکامی در مدیریت میباشد. از طرف دیگر سیستم اداره جامعه شامل اجزاء مختلفی میباشد که موفقیت آن بستگی به هماهنگی این اجزاء از جمله نظام کنترل و نظارت میباشد لذا در یک جامعه اسلامی که میخواهد بر اساس مبانی و ارزشهای اسلامی و در جهت تحقق اهدافاسلامی پایهگذاری شود باید نظامهای کنترلی آن نیز با این ارزشها و اهداف هماهنگی داشته باشد و در این چارچوب اعتقادی و ارزشی طراحی شود.
در یک تعریف علمی و روشن، «کنترل فعالیتی است که ضمن آن عملیات پیشبینی شده با عملیات انجام شده مقایسه میشوند و در صورت وجود اختلاف و انحراف بین آنچه "باید" باشد و آنچه "هست"، نسبت به رفع و اصلاح آنها اقدام میشود» (صادقپور، 1353، ص 159). آنچه از مفاد این تعریف استخراج می شود این است که مفهوم کنترل اسلامی با تجسس به معنای تحقیق در احوال درونی و اسرار مردم متفاوت و متضاد است. بیانات سلمان فارسی در این زمینه نیز نشان میدهد که وی از مسئله تجسس در امور مسلمین رویگرادان است. این درحالی است که وی نسبت به کنترل اسلامی بسیار حساس و وظیفه شناس است. مصداق این سخن و رفتارسیاسی سلمان فارسی در کنترل خلیفه وقت در به حاشیه نراندن احکام اسلامی، حمایت از ولایت امام علی در مقابل خلیفه و سیادت و مدیرت بر سربازان اسلام در عرصه کارزار است. مضاف بر این از احکام مسلم اسلام و از مقدمات اصلی کنترل و نظارت در متن مقدس خود کنترلی است که این رویه در رفتار و سلوک سلمان فارسی به خوبی متجلی شده است.
توضیح آنکه، دین اسلام، شامل مجموعهای از عبادات است که بر شخص مسلمانی که به بلوغ عقلی و جسمی رسیده باشد تکلیف میگردد که فلسفه آنها همانا یاد خدا و تذکر به اعتقادات اسلامی، تعمیق ایمان و تحقق و تحکیم ارزشها در فرد و جامعه است. ثمره این عبادات در حقیقت ایجاد ملکه تقوا و به عبارت دیگر کنترل درونی و آگاهانه انسان بر اعمال خویشتن است. سلمان فارسی در قامت یکی از علیم ترین، آگاه ترین و با ایمان ترین اندیشمندان اسلامی که در برهه ای از عمر خود نقش مدیر سیاسی نیز پذیرفته است، فردی متقی و در اوج خودکنترلی و زهد گزارش شده است. متون تاریخی اسلام حکایت از آن دارد که سلمان، خانه نداشت و هرگز دل به خانه سازی نمیداد. شخصی از او خواست تا برایش خانه ای بسازد ولی سلمان راضی نشد. سرانجام به سبب اصرار به شخص نیکوکار اجازه داد برایش خانه بسازد، ولی سفارش کرد خانه چنان باشد که هنگام ایستادن سر به سقف آن بخورد و هنگام خوابیدن پا به دیوار برسد. (ابن ابی الحدید، ج18، بی تا: ص 36). سلمان پارسا، حتی حقوق سالانه خود را هم به نیازمندان میداد و بسیار اندک برای خود برمیداشت. علاوه بر این، سلمان با وجود اینکه مدّت تقریباً 20 سال استاندار مدائن بود، هیچگاه از امتیازات این منصب مهم استفاده نکرد. حسن بصری درباره زهد و بی اعتنایی سلمان به پست و مقام میگوید «مستمری ماهیانه سلمان در دوران استانداریش، 500 هزار درهم بود. در آن روزگار بر سی هزار مسلمان حکومت می کرد، در این حال دو جامه داشت که هنگام سخنرانی یکی را به زیر پای خود می گسترد و یکی را بر دوش می افکند. همه مستمری خویش را صدقه می داد و غذای خویش را از مزد حصیربافی تأمین می کرد .» در این میان، گروهی که حصیربافی را مغایر شأن یک استاندار میدانستند، به او اعتراض میکردند. سلمان در جواب می فرمود: «من دوست دارم از دسترنج خودم زندگی کنم.»(عاملی، 1389: 78)
ساده زیستی و پاک ریستی سلمان فارسی در قامت زمامدار یکی از مهم ترین استان های مهم آن زمان تا بدانجا بود که عمر، خلیفه وقت، نیز به عنوان اعتراض به کارهای سلمان و بی اعتنایی او به زخارف دنیا، او را ضمن نامه ای توبیخ و از انجام این گونه کارها برحذر می داشت. البته سلمان نیز در جواب نامه عمر نامه ای به او نوشت که برخی از اصول مهم مدیریتی ایشان را می توان از فهوای مطالب نامه استنباط نمود. در قسمتی از نامه آمده است:
« مرا در مورد حصیربافی و خوردن نان جوین سرزنش کرده بودی ، این سرزنش بی مورد است ، سوگند به خدا، خوردن نان جوین و حصیر بافی و بی نیازی از افزون طلبی نزد خدا بهتر است و به تقوا نزدیک تر می باشد و از غضب حق مؤمن و ادعای بی جا ، برتر است، زیرا بارها دیدم که پیامبر (ص) نان جو می خورد و در این مورد خوشحال بود.
نوشته بودی که چرا حقوقم را در راه زندگی خودم مصرف نمی کنم، سوگند به خدای عزیز، آن چه را دندان هایم نرم کند و از گلویم پایین رود، برایم یکسان است؛ خواه نان گندم و مغز کله گوسفند باشد، خواه سبوس جو ! این که گمان می بری با این گونه روش ، حکومت اسلامی را خوار می کنم و خود را ضعیف نشان می دهم و در نتیجه مردم از من نمی ترسند و بار خود را بر دوش من می گذارند ، این را بدان که خواری در اطاعت پروردگار برایم محبوب تر از نافرمانی او است.... من اینجا نیامده ام که مردم را زیر فشار سیاست قرار دهم ، بلکه آمده ام با ارشاد و راهنمایی آن ها ، حدود الهی را برپا دارم ، اگر خداوند درباره این امت اراده خیر می نمود، بهترین افراد را بر ایشان می گماشت .»(طبرسی، 1386: 66)
ب)- تقدم فرامین و دستورات الهی بر همه امور
یکی از جلوه های بارز الگو و سلوک رفتار مدیریت سیاسی سلمان فارسی، که به عنوان یک اصل متقن گستره فکری و اندیشه متعالی و خداگونه وی را نیز می رساند، اصل تقدم امر الهی بر همه امور بوده است که در عمل هم نشان داد به صورت حقیقی به آن پایبند بوده است.
مطابق متن نامه سلمان فارسی به خلیفه وقت که به آن اشاره شد، سلمان فارسی امر الهی را بر امر وی مقدم دانسته و در مقابل وی می ایستد. زیرا وی به نیکی می داند که اوامر الهی براساس مصالح واقعی که همان ارزشهای اخلاقی است صورت می گیرد. اما یک نکته ظریف در اینجا قابل طرح است و آن اینکه ما بر اساس ملاحظات اخلاقی، همچون لزوم حرمت خداوند که خالق ما است، به سمت برخی الزامها کشیده می شویم که ملحدین آنها را ندارند. در علم اصول فقه از این نوع الزامها که براساس مصالح نفس الامری نیست به اوامری که مصلحت در خود امر است تعبیر میکنند و میگویند غرض از این الزامهای تعبدی، آزمون وفاداری شخص و یا امکان دادن به ظهور عبودیت و بندگی فرد است و این چیزی است که مؤمن متخلق در دست دارد تا از طریق آن قرب بیشتری به خداوند بیابد و ملحد از آن بی بهره است. شاید داستان معروف امر خداوند به حضرت ابراهیم که فرزندش را قربانی کند از این گونه اوامر است که به قصد امتحان و میزان تعبد حضرت ابراهیم صورت گرفته است.
مع الوصف، در متن نامه سلمان فارسی به خلیفه وقت، نکته ظریفی به وضوح قابل مشاهده است که وی دلیل تمرد از فرامین خلیفه را تقدم فرامین و دستورات الهی می داند که نشان دهنده میزان اخلاص و پاکی سلمان فارسی است «من کسی نیستم که فرمان الهی را بدستور تو نقض کنم و فرمان تو «عمر» را بر امر الهی مقدم بدارم».
3- مدیریت دانش شخصی و جسارت در تصمیمات
در یک تعریف کلی، مدیریت دانش را طیف وسیعی از فعالیتها دانستهاند که برای مدیریت یا ارتقای سرمایههای فکری در سطح کلان به کار میرود. بر این پایه، مدیریت دانش طراحی هوشمندانه فرایندها، ابزار، ساختار و غیره با قصد نوسازی یا بهبود استفاده از دانش است که در هر کدام از سه عنصر سرمایه فکری یعنی ساختاری، انسانی و اجتماعی نمایان میشود. این فرایند مدیریتی به افراد کمک میکند تا اطلاعات و مهارتهای مهم خود را شناسایی، انتخاب و منتشر نمایند و همچنین بر سلوک و روش خاصی سازماندهی کند. این امر مدیر سیاسی را برای حل مسائل یادگیری، برنامه ریزی راهبردی و تصمیم گیریهای پویا به صورت کارا و موثر قادر میسازد( Wright, 2005 : 165-165). در این میان، مدیریت دانش شخصی مجموعهای از فرآیندها است که یک فرد برای جمع آوری، طبقه بندی، ذخیره، جستجو، بازیابی و اشتراک دانش در فعالیت های روزانه استفاده میکند( Grundspenkis, 2007 : 457-451 Y ). مطابق با مقدمه بیان شده باید دید که سلمان فارسی در قامت مدیری سیاسی، دانشمندی وارسته و عارفی بزرگ که پیامبر خدا و وصّی پیامبر از دانش فراوان وی یاد کرده و ابعاد آن را مورد توجه قرار داده اند، چگونه مدیریت دانش خود را در عرصه عمل نشان داده است. جهت روشن سازی این مهم، ابتدا میبایست ابعاد معرفتی و دانش سلمان فارسی روشن شود. مطابق با اسناد اسلامی، این اندیشمند، با بهره گیری از دانش بی پایان پیامبر(ص) و امام علی بن ابیطالب(ع)، به دانشی بی نظیر در بین اصحاب پیامبر دسترسی پیدا کرد و دانشمند بزرگی شد. در این خصوص ابوسعید نقل کرده است، پیامبر خدا فرمود: «سلمانُ عالمٌ لایُدرکُ(مجلسی، 1403: 348)، سلمان دانشمندی است که درک نمیشود». ابوالبختری میگوید: گروهی از علی بن ابیطالب(ع)درخواست کردند درباره اصحاب حضرت محمّد(ص) سخن بگوید و آنان را معرفی نماید، در ادامه پرسش های خویش درباره اصحاب پیامبر، گفتند: از وضع و جایگاه سلمان به ما خبر دهید. علی بن ابیطالب(ع)فرمود: «... ادرک العِلمَ الاوّلَ و العِلمَ الآخر، بحرٌ لاینزحُ قعرُهُ، منّا اهل البیت»;(مجلسی، 1404، ج22: 319، 330 و 373) سلمان دانش اول و آخر را درک نموده است، دریایی است که قعر آن کشیده نمیشود، سلمان از ما اهل بیت است». همچنین در نقل این حدیث توسط ابن ابی الحدید معتزلی در وصف دانش سلمان چنین آمده است: «ذاک بحرٌ لایُنزف و هو منّا اهل البیت(ابن ابی الحدید، بی تا: 43) سلمان دریایی است که تمام نمی شود، او از ما اهل بیت است». این دو حدیث نبوی و علوی که شیعه و سنّی نقل کرده اند، دانش وسیع سلمان فارسی را یادآوری می نماید. بدیهی است کسی که رسول اللّه(ص) و خلیفه ایشان او را دانشمند بدانند و ابعاد دانش وی را تأیید کنند قطعاً دانشمند بزرگ و الگو و سرمشق برای دانشمندان است. دانش سلمان به حدی بود که مخالفانش به آن اعتراف کردند. اعمش از ابوصالح نقل کرده که گفت: «ثکلَت سلمان اُمُّهُ! لقد اتّسع فی العِلمِ (حسام الدین هندی، 1419، ج11: 294) سلمان را مادرش از دست بدهد! به تحقیق در دانش، وسعت یافته است».
پس از آگاهی از علم و داشتههای سلمان فارسی، این سوال اساسی مطرح میشود که «سلمان فارسی چگونه این دانش وسیع خود را هدایت و مدیریت مینموده است؟». اسناد تاریخی و بخصوص نامه وی به عمر خلیفه وقت در دوران حکومت بر مدائن حکایت از آن دارد که سلمان فارسی دانش و رفتار خود را علاوه بر دستورات الهی، مطابق با سیره و سلوک بزرگان دین کنترل، طبقه بندی و مدیریت نموده است. این مسئله در نامه وی به عمرخلیفه وقت به خوبی نمایان است.
« این را بدان که خواری در اطاعت پروردگار برایم محبوب تر از نافرمانی او است. من پیامبر (ص) را می دیدم که با مقام نبوت و رسالت به مردم نزدیک می شد و با آن ها انس می گرفت تا جایی که همچون یکی از افراد عادی مردم (در ظاهر) به حساب می آمد، غذای خشن می خورد و لباس زبر می پوشید و تمام مردم از سیاه و سفید و عرب و عجم و قریش و غیر قریش، در برابرش یکسان بودند. مگر نشنیده ای که رسول خدا (ص) فرمود:
« هرکس به هفت نفر مسلمان حکومت کند، ولی عدالت را رعایت نکند، در حالی خداوند را ملاقات می کند که مشمول خشم خدا است .با این که می گویی خود را خوار ساخته ام، کاش در این حکومت برتری جویی نکنم و سالم بمانم؛ در حالی که حکومت من محدود است، پس حالِ کسی که بر همه امت اسلامی حکومت می کند، چگونه خواهد بود؟ با توجه به این که خداوند در قرآن سوره مبارکه قصص، آیه 83 می فرماید : « تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لافسادا و العاقبه للمتقین » این سرای آخرت (بهشت) است که آن را تنها برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی درزمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک برای پرهیزکاران است. من اینجا نیامده ام که مردم را زیر فشار سیاست قرار دهم ، بلکه آمده ام با ارشاد و راهنمایی آن ها، حدود الهی را برپا دارم ، اگر خداوند درباره این امت اراده خیر می نمود، بهترین افراد را بر ایشان می گماشت . والسلام »( طبرسی، 1386: 66).
علاوه بر مدیریت دانش بر پایه سلوک معنوی بزرگان دین، آنچه از متن فوق استنباط میشود این است که سلمان فارسی در تصمیم گیری های خود بی باک و بی پروا بوده است، اصلی که یکی از اصول مهم مدیریتی محسوب می شود.
جمع بندی و نتیجه گیری:
در گنجینه تاریخ صدر اسلام، نام بلند آوازه سلمان فارسی، مششع و درخشان آمده است. به نظر می رسد، این برجستگی شهره، پیش و بیش از همه، حکایت از سرآمدی سبقه و گستره فکری، زلال سخنان حکیمانه و نیز سلوک رفتاری طراز سیره نبوی این صحابی برگزیده، در حالات مختلف و بویژه مدیریت سیاسی در قامت زمامدار، حاکم وحکمروا دارد.
درراستای تبیین وتدوین شاخص ها و ساخت چارچوب الگوی مدیریت سیاسی مطلوب در نظام جمهوری اسلامی، آگاهی از الگو های موفق مدیریت سیاسی حاکمان صدر اسلام و بویژه صحابه رسول گرامی اسلام، به عنوان مرجعی متقن و حائز توجه ضروری است. از این رو واکاوی، تبیین و تدوین مهمترین اصول و ارکان و نیز شاخصه ها و معرف های الگوی مدیریت سیاسی سلمان فارسی به عنوان یکی از صحابه نیک نام و فارس تبار پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) و با تمرکز بر چندو چون و کم وکیف چارچوب تفکر و اندیشه سیاست گزاری و برنامهریزی، کم و کیف شیوه ها و چارچوب نظام تصمیم سازی و تصمیمگیری، نظام سازماندهی و هماهنگی امور، هدایت، کنترل و نظارت بر حسن اجرای امور ایشان در دستور کار این مقال قرار گرفت. نتایج بررسی ها نشان داد ، سلمان فارسی به عنوان یکی از نام آوران فارس تبار در صدر اسلام - که در مقطعی در مصدر حکمروایی مدائن قرار گرفت، الگوی موفقی از زمامداری معطوف به عقلانیت و با محوریت اخلاق، معنویت و مردمسالاری از خود بروز داد است که می تواند سرمش خوب و طراز قابل اتکایی برای تطبیق و تنظیم سیر و سلوک رفتاری کارگزان و مدیران سیاسی نظام جمهوری اسلامی با الگوی مورد انتظار که همانا سیره نبوی و سیره سلمان فارسی، صحابه خوشنام پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) است باشد.
در این مقال رویکرد مدیریتی سلمان فارسی در چهارچوب مفهومی و عملیاتی مدیریت سیاسی مورد بررسی و کنکاش علمی قرار گرفت و در نهایت برخی از مهمترین اصول مدیریتی که سبقه و گستره فکری و سلوک رفتاری وی در باب مدیریت سیاسی را به روشنی تبیین و ترسیم می کند احصاء گردید.
در این خصوص باید توجه داشت که یکی از مهمترین فصل های زندگی پربار حضرت سلمان فارسی که در آن به گواه عموم تاریخ نگاران منصف ، جلوه های بسیار زیبا و درس آموزی از سلوک رفتاری طراز سیره نبوی را از خود ظهور و بروز داد، پذیرش زمامداری مدائن توسط ایشان بوده است. پذیرش حکمروایی مدائن فرصتی را برای سلمان ایجاد کرد تا نکته به نکته تمام آموخته های دینی خود را در مصاف های مختلف کاری و در حوزه های مختلف تصمیم سازی، تصمیم گیری، برنامه ریزی، سازماندهی و هماهنگی امور مختلف حکومتی، کنترل و نظارت بر حسن انجام امور جاری جامعه به منصه ظهور برساند.
شیوه ها و الگو های زمامداری موفق حضرت سلمان در این برهه حساس از زندگی سیاسی ایشان را می توان، الگوی زمامداری معطوف به عقلانیت با محوریت اخلاق، معنویت و پایبندی به اصول و قواعد مردم سالاری دانست.
در یک جمع بندی کلی و با کنکاش در متون و استاد تاریخی، روایات متقن می توان برخی از مهمترین شاخصه ها و معرف های گستره فکری و سبک و سیاق مدیریت سیاسی سلمان فارسی در مدت زمان حکمروایی بر مدائن را دسته بندی و معرفی نمود که برخی از مهمترین آنها در ادامه لیست شده اند:
- دوست داشتن عموم مردم و حساسیت و دغدغه نسبت به مسائل و مشکلات مردم.
- پایه ریزی کنش و عمل بر پایه سیره پیامبر(ص)
- داشتن سعه صدر، خون گرم بودن، نداشتن تکبر و غرور بیخود
- حفظ و رعایت امانت و اسرار و حقوق مردم و منافع آنها و ارزشها و سنن آنها
- نداشتن روحیه جاهطلبی و سیاست بازی
- انعطافپذیری اصولی در تطابق دادن خود با شرائط
- اعتماد متقابل و تقویت وحدت ملی از طریق تقویت همکاریهای متقابل – دولت – ملت
- داشتن نظم و انضباط و قانونمندی.
- تحکیم اصول مدیریتی بر پایه دستورات الهی عدم طرد و عدول ازفرامین الهی و نیز تقدم فرامین و دستورات الهی بر امور دیگر
منابع:
1- ابن ابی الحدید، ابوحامد بن عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالاحیاء الکتب العربیه، بی تا.
2- ابن أثیر، علی بن محمد بن عبدالکریم، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، تحقیق طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، مؤسسه اسماعیلیان قم، 1387.
3- برزنونی، محمد علی، اسلام، اصالت جنگ یا اصالت صلح؟، مجله حقوقی بین المللی، شماره 33، پاییز و زمستان 1384.
4- حسام الدین هندی، علاءالدین علی متقی، کنزالعمّال فی سنن الاقوال والافعال، تحقیق محمود عمر الدمیاطی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419
5- حسینی، علی اکبر، صلح، مجله کانون، دوره اول، شماره169، فروردین و اردیبهشت 1353.
6- رضائیان، علی، اصول مدیریت، تهران، چاپ ششم، انتشارات سمت، 1374.
7- صادقپور، ابوالفضل (1353)، نظریه جدید سازمان، مدیریت و علم مدیریت، تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتی.
8- طبرسی، ابومنصور، احمد بن علی بن ابوطالب، الاحتجاج، به تحقیق سید محمد باقر الخراسانی، نجف، منشورات نعمان، 1386.
9- قاسمی، ظافر، الجهاد والحقوق الدولیه فی الإسلام، بیروت، دارالعلم للملایین، الطبعه الاولی، 1982 م.
10- عاملی، محمد بن حسین بن علی، وسائل الشیعه، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، 1389.
11- علاءالدین علی متقی بن حسام الدین هندی، کنزالعمّال فی سنن الاقوال والافعال، تحقیق محمود عمر الدمیاطی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419، ج 11، ص 294.
12- مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 22، بیروت، موسسه الوفا، 1403.
13- مهاجرانی، عطاء الله، بررسی سیره زندگی و حکمت و حکومت سلمان فارسی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1382.
14- مهدوی کنی، محمدرضا، نقطه های آغاز در اخلاق عملی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم،1376 .
15- Grundspenkis, J . ( 2007 ), " Agent based approach for organization and personal knowledge modelling: knowledge management perspective", Journal of Intelligent Manufacturing 18 ( 4 ): 451 – 457 , DOI : 10.1007 / s 10845-007-0052-6.
16- Wright, Kirby ( 2005 ), " Personal knowledge management : supporting individual knowledge worker performance", Knowledge Management Research and Practice 3 ( 3 ): 156 – 165 , DOI : 10.1057 / palgrave.kmrp . 8500061.